نالۀکودک غریب

تقدیم به دو دوست دوران طفولیتم،“ج“پشتون و „ن“ هزاره که در زیر سیستم اقتصادی و اجتماعی آنزمان رنج میبردند. زندگی آن دو مایه گذار اولین شعرم با محتوای اجتماعی در سن سیزده سالگی ام بود.

نالۀکودک غریب

آب من خون جگر باشد و نانم دل من
ساز من نالۀ من ، غصه و غم محفل من
عمر من بیهوده چون چرخ فلک میگذرد
زندگی جز غم و اندوه نداد حاصل من
.
کی توانِ درس مکتب در بساط ما بود
کی توقع ریاست باشداندر دل من
بابه و مادر ندارند دانش و لفظ و قلم
گشته از روز ازل بیچارگی در گل مـن
مردمان بینند به سویم همچو جنس هر زه ای
کی کنند گاهی نظر در چهره ی کامل من
خودبه عیشندوگهی پغمان وگاهی فرغه اند
ما به کنج خانه و خالی بود مـنـزل من
ای خداتا کی چنین ظلم است در دنیای دون
کی عدالت می شود در زندگی باطل من
.

کابل ـ کوچه وزیر، حمل ۱۳۵۰ه.ش